واژه‌ها: مصاحبه با «یوسف علیخانی» در معرفی آثار این نویسنده

واژه‌ها

مصاحبه با «یوسف علیخانی» در معرفی آثار این نویسنده و صحبت درباره‌ی روند نوشته شدن کتاب‌های او، و خوانش بخش‌هایی از این کتاب‌ها

 

برنامه‌ی واژه‌ها از رادیو نمایش

نویسنده و تهیه‌کننده: انسیه شمس‌الهی

گزارشگر: لیلا علاقه‌مند

گوینده: نازنین مهیمنی

 

http://radio.iranseda.ir/epgarchivePart/?VALID=TRUE&ch=22&e=149347248

 

«علیخانی ‌را می‌گذاریم ‌دروازه‌بان» گفتگوی مهیار زاهد | شرق با یوسف علیخانی

پیشتر یوسف علیخانی را به عنوان داستان نویس شناخته ایم؛ نویسنده ای که به نظر می آید در فضایی که داستان نویس کمتر می نویسند و هر از چندی مجموعه داستانی یا رمانی روانه بازار نشر می کنند او به شکل حرفه ای کار کرده و علاوه بر حرکت خلاقانه در مسیر تحقیق هم قدم برداشته است. او همچنین با نویسندگان متفاوتی که سبک های اجرایی متنوعی هم دارند به گفتگو پرداخته و در قالب اثری بلند به چاپ رسانده است. یوسف علیخانی در داستان هایش به بازآفرینی فضاهای بومی به همان شکل علاقه دارد و مخاطبان خود را در شکل کلان جست و جو می کند. او به دنبال طیف خاصی از مخاطبان نیست. شاید همین او را از دیگران متمایز کند.

«داستان‌هایم را روشنفکران می‌خوانند؛ متاسفم» گفتگوی مهیار زاهد | مثلث با یوسف علیخانی

در حال حاضر تقریبا نزدیک به 2000 نسخه از مجموعه داستان "عروس بید" فروش رفته و به چاپ دوم رسیده است.

به نظرت کدام بخش از جامعه بیشتر به عنوان مخاطب جذب این اثر شده اند؟
متاسفانه بخش عمده ای از مخاطبان "عروس بید" روشنفکران بوده اند. به این دلیل می گویم متاسفانه که روشنفکر ما کتاب را برای لذت نمی خواند. او کتاب می خواند تا مچ بگیرد. فکر می کند عرصه رقابتی است که در آن باید حتما از دیگران جلوتر باشد. غافل از این که دیگری در یک دنیای دیگر می نویسد که کاملا متفاوت از دیگران است و دنیای هر نویسنده هیچ ربطی به نویسنده دیگر ندارد و تنها تابلوی بزرگ ادبیات را زیبا تر می کند. روشنفکر ما نمی پذیرد که علیخانی هم دنیای خودش را معرفی می کند.

«سفر به سرزمین خرافات» گفتگو از: حسین جاوید

در آخرین ماه‌های سال گذشته، نشر «آموت» کتاب جدید «یوسف علیخانی» را به بازار فرستاد که «عروس بید» نام دارد و شامل ۱۰ داستان کوتاه است. «عروس بید» در ادامه‌ی داستان‌های مجموعه‌های قبلی نویسنده، یعنی «قدم‌ بخیر مادربزرگ من بود» (۱۳۸۲) و «اژدهاکشان،» (۱۳۸۶) نوشته شده و می‌توان گفت سه کتاب اخیر به‌نوعی یک تریلوژی را شکل می‌دهند، تریلوژی‌ای که در روستای خرافه‌زده‌ و وهم‌آلود «میلک» می‌گذرد. کارهای یوسف علیخانی از استقبال خوبی برخوردار بوده و تا کنون «اژدهاکشان» (نامزد جایزه‌ی گلشیری و برنده‌ی جایزه‌ی جلال آل‌احمد) به چاپ چهارم و «قدم به خیر...» (نامزد جایزه‌ی کتاب سال) به چاپ سوم رسیده است. انتشار «عروس بید» بهانه‌ای بود برای یک گفت‌وگوی کوتاه با این نویسنده‌ی جوان.

«دغدغه قصه‌گویی داشتم» گفتگو از: ايليا آريايي‌نژاد

«عروس بيد» سومين مجموعه داستان يوسف عليخاني طي روزهاي اخير توسط نشر آموت چاپ و منتشر شده است. عليخاني در داستان‌هايش به فضاي روستايي و جغرافياي بومي علاقه خاصي نشان داده است. «عروس بيد» در واقع در دنباله دومجموعه داستاني ديگر اين نويسنده «قدم‌بخير مادر بزرگ من بود» و «اژدهاكشان» قرار گرفته و به لحاظ نوشتاري بي‌شباهت به دواثر قبلي نيست. عليخاني پيش از اين با كتاب «اژدهاكشان» جايزه جلال آل احمد را به خود اختصاص داده است.

مجموعه داستان «عروس بيد» سومين مجموعه داستان شماست.
«عروس بيد» پس از دو مجموعه داستان «قدم‌بخير مادربزرگ من بود» و «اژدهاكشان» سومين مجموعه داستان من است كه داستان‌هاي هر سه مجموعه در فضاي يك روستا روايت مي‌شوند. «پناه برخدا»، «آقاي نجار»، «جان قربان»، «پنجه»، «رتيل»، «هراسانه»، «عروس بيد»، «مرده گیر»، «بيل سر آقا» و «پير بي‌بي» 10 داستان اين مجموعه هستند.

گفتگوی «چلچراغ» با یوسف علیخانی گفتگو از: سجاد صاحبان زند

وقتی در دفتر کارش را باز می‌کند، یک لحظه می‌ترسم. مردی با 194 سانتی‌متر قد جلویم ایستاده است. نور کمی از پشت سرش می‌تابد و سایه‌ای روبه‌روی من افتاده است روی زمین. درست شبیه فیلم‌های پلیسی و شاید ترسناک. قرار نیست این هفته با یک بسکتبالیست حرف بزنم. حتی قرار نیست با یک پلیس حرف بزنم. او یک نویسنده جوان است که سال‌هاست با سبیل بامزه‌اش او را دیده‌ام. سال‌ها قبل خبرنگار بود و حالا هم گاهی سری به روزنامه‌ها می‌زند. حالا بیشتر نویسنده است. حالا کار نشر می‌کند. وقتی وارد اتاق می‌شویم تعداد زیادی کتاب کنار اتاق منتظر نشسته‌اند تا شما بخوانیدش. سه تا از کتاب‌های قبلی نویسنده بلند قد ما، یوسف علیخانی هم قاتی‌شان است، کتاب‌هایی که نامزد جایزه کتاب سال، گلشیری و چند جای دیگر بوده‌اند و برنده جایزه جلال آل احمد شده‌اند. «اژدهاکشان»، «قدم به‌خیر مادر بزرگ من بود» و حالا «عروس بید». علیخانی البته کتاب‌های دیگری هم دارد، مثل «عزیز و نگار» که یک کتاب پژوهشی است در مورد مردم الموت و یک داستان افسانه‌ای شان. علیخانی از من قول می‌گیرد که اسم همه کتاب‌هایش را ننویسم، چون دوست دارد نویسنده‌ای جوان به نظر برسد که هست، فقط مدام پشت میزش نشسته و قصه می‌نویسد. اگر قصه نشد، کار پژوهشی، اگر کار پژوهشی نشد وبلاگ و اگر همه اینها نشد ترجمه. او در قصه‌هایش از روستایی می‌نویسد به نام «میلک». البته نه به معنای شیر. با یک تلفظ دیگر. و ما هم از همین جا شروع می‌کنیم.

«نمي‌گذارم جزيره‌ام زير آب برود» گفتگوی ایبنا با یوسف علیخانی

«عروس بيد» مجموعه داستان جديد يوسف عليخاني است كه از يك هفته گذشته در قفسه كتابفروشي‌ها جاي گرفته است. عليخاني كه داستان‌هاي اين كتاب را هم مانند دو اثر قبلي‌اش، درباره زبان و فرهنگ ديلمي نوشته است، شهري‌نويسي را جريان رايج داستان‌نويسي امروز مي‌داند و از تلاشش براي بومی‌نويسي سخن مي‌گوید: نمی‌گذارم «میلک» زیر آب برود.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، همزمان با انتشار مجموعه داستان «عروس بيد»، ‌تازه‌ترين اثر داستاني عليخاني، از سوي نشر «آموت»، «اژدهاكشان» (كتاب برگزده جايزه ادبي جلال آل‌احمد) و «قدم بخير مادربزرگ من بود» او نيز در همين انتشاراتي به چاپ‌هاي چهارم و سوم رسيدند.
وي در اين مجموعه نيز از گويش‌هاي محلي و زبان ديلمي بهره گرفته است.
در «عروس بيد»، دغدغه‌هاي انساني نويسنده نیز، آنجا كه موضوع اراده و خواست‌هاي انساني براي شكل‌گيري باورها مطرح است خود مي‌نمايد و در فضاهاي متنوع قصه‌ها، با عادي‌ترين روابط و باورهاي آدم‌هاي روستايي نمود يافته است.
درباره اين كتاب «ايبنا» با عليخاني گفت‌وگويي كوتاه انجام داده كه در ادامه مي‌خوانيد:

«با داستاني‌ترين آدم‌هاي روي زمين» گفتگو از: بهنام ناصري

گفت‌وگو با برگزيده نخستين دوره جايزه جلا‌ل آل‌احمد

صبر كرد تا تقويم خورشيدي به تمامي ‌عبور كند از پنجاه‌وسومين سال از سده چهاردهمش؛ و درست در آغاز پنجاه‌وچهارمين سال قرن، نوزاد خانواده گرم و پرتعداد روستاي ميلك شد. كسي چه مي‌داند! شايد اين همه از آن جهت بود كه وقتي مي‌آيد، اهالي روستا، سال نو و قدم نورسيده را در نخستين روز سال، يكجا به عليخاني‌ها تبريك بگويند. خانواده‌اي كه به‌قدر 8 سالگي يوسف در زادبومش ماند و بعد راهي قزويني شد كه آن روزها نه شهرستان مركزي استان، كه تابعي از توابع زنجان بود. يوسف در ابتداي دهه 70 از سد كنكور با قبولي در رشته زبان و ادبيات عرب به سوي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران عبور كرد و پس از فارغ التحصيلي، دوران وظيفه عمومي ‌را به‌عنوان سرباز نيروي زميني ارتش در پادگان صفريك تهران گذراند. ترجمه متون عربي و گفت‌وگو با نويسندگان ايراني براي روزنامه <انتخاب>، ظاهرا نخستين مسووليت‌هاي او در حوزه مطبوعات پس از دوران سربازي بود. يوسف مترجمي‌ و خبرنگاري را بعد از <انتخاب> در <جام‌جم> ادامه داد و مسووليت صفحه‌هاي داستان و فرهنگ مردم را در اين روزنامه به‌عهده گرفت. راه‌اندازي و انتشار مجلا‌ت اينترنتي <قابيل> و <تادانه> او را به يكي از فعالا‌ن عرصه وب در قلمرو فرهنگ و ادبيات فارسي تبديل كرد.

«چه جایزه بگیرم و چه نگیرم من یوسف علیخانی هستم» گفتگو از: مسعود باستانی

شهرگان: جایزه جلال احمد که چندی پیش به چند تن از نویسندگان ایرانی اهدا شد با حرف‌ها و حدیث‌های بسیاری همراه بود. این جایزه که برای نخستین بار به نام این نویسنده و روشنفکر معاصر مزین شده بود، جایزه‌ای است که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تولید‌کنندگان فرهنگ، اهدا می شود و امسال هم اعضای هیات علمی این جایزه را صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تعیین کرده بود.

«نوشتن از چین و چروک پیشانی روستا» گفتگو از: حورا نژادصداقت

pdf

وقتی که از روزمرگی های هرروزینه می نویسیم، حرف هایمان زود تمام می شود. داستان هایمان زود به پایان می رسند. و فقط باکلمات بازی می¬کنیم. و وقتی به ایرانی بودن و فراموش شده هایمان فکر می کنیم، بزرگ می شویم و عرصه را وسیع می بینیم برای نوشتن، برای نگاه نو. و این اتفاقی است که در مجموعه داستان عروس بید از یوسف علیخانی رخ داده است. او با نگاه مجدد به باورها و اندیشه های ایرانی توانسته است با روستایی حقیقی به نام میلک، فضایی خیالی بسازد که بخشی از فرهنگ های ایرانی را در ان حفظ کند بدون وهم های پوچ. 10 داستان این مجموعه با زبانی برگرفته از لحن دیلمی ها و واژگانی فارسی، حال و هوای روستای هم حقیقی و هم دستپروردهی دغدغه های او را رنگی نو می دهد. در دفتر نشر آموت با یوسف علیخانی به گفت و گو نشستیم.